آینده روشن ما

یادداشت هایی در باب موفقیت استارتاپ و کسب و کار نوآورانه

آینده روشن ما

یادداشت هایی در باب موفقیت استارتاپ و کسب و کار نوآورانه

به واسطه تماس روزانه با جامعه استارتاپی، فرصت های طلایی فراوانی می بینم و از پیشرفت و بالندگی ایران عزیز سرمست میشم.

قصد دارم با معرفی این فرصت ها شما را در این جشن باشکوه همراه کنم.

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

این دوره قراره از تیر تا آبان ۱۴۰۲ برگزار شه و انشالا که منم اگر خیر و صلاحمه توش باشم.

هر کس می تونه برای سه موقعیت کارآموزی درخواست ثبت کنه تا رزومه ش بررسی شه و در صورت تاییدرزومه باید آزمون تستی بده و اگر لازمه پروژه تحویل بده.

شما فقط یک رزومه می تونید بارگذاری کنید و اون رو برای هر سه موقعیت نشون میده. من خیلی رمانتیک طوری برای اونی که عاشقش بودم رزومه ساختم و تو یکیش رد شدم و اصلا به آزمون نرسیدم.

 

برا دوتایی که رزومه م تایید شد در مجموع سه دفترچه تستی داشتم. این طوریه که مثلا اگر دفترچه هوش رو امتحان می دید دیگه تو هر کدوم ضریب داشته نمره تون ثبت میشه و نیازی نیست دو بار دوبار امتحان بدید.

 

آزمونش خیلی خیلی سخت بود و وقت فوق العاده کم. حسابی عصبی شدم! من که قهرمان جهان آزمون های تستی بودم حسابی استرس گرفتم و کلی هم غلط غولوط زدم!

بعد آزمون که نشستم سوالای هوش رو حل کردم دیدم چقد هم آسون بوده. الان با کسایی که از کنکور بدشون میاد و میگن هول میشیم احساس همدلی دارم...

اگر دوباره به عقب برگردم:

برای آزمون تستی سریع یه دور همه سوالا رو میخونم اگر فورا جواب به ذهنم رسید می زنم وگرنه میرم بعدی و وقتی به آخر رسیدم دونه دونه میام عقب و حل میکنم. (این استراتژی توصیه یک روان شناس رادیو برا امتحان بود)

آزمون جوریه که تقریبا هیچ گونه درس خوندن و فکرکردنی به کار نمیاد و باید خیلی خیلی مسلط باشی و ملکه ذهنت باشه و هرروز با نرم افزارای آفیس ICDL کار کرده باشی که بتونی تو اون وقت کوتاه جواب بدی.

 

 

من قصد داشتم کارمو عوض کنم و خیلی به شکمم صابون زده بودم برای این موقعیت. اما با توجه به اینکه دفترچه مدیریت پروژه رو خراب کردم خیلی بعید میدونم دعوت به مصاحبه بشم. خدا بزرگه.

خداکنه تا قبل از شنبه نمره ها معلوم شه من حداقل بدونم باید استعفا بدم یا نه!!

خدای عزیز و بزرگ و مهربون. می دونم که همه کارات حکمتی پشتش هست و امیدوارم همیشه دستمو بگیری. دوستت دارم و ممنون همه نعمت هات هستم.

صبح رفتم به رئیس میانی استعفا بدم و تا وارد اتاقش شدم گفت اومدی بگی دیگه اینجا نمی مونی و میخوای بری؟ منم گفتم آره ولی قلبم شکست. 

این جا جهنمی نبود که من نخوام بمونم! درسته با وجود ملال و استرس های فراوان، ولی این جا در کنار آدم های دوست داشتنی و عزیز صبحامو به عصر رسونده بودم. فقط دیگه فصل جدیدی از زندگیم داره شروع میشه و باید تغییراتی بدم... 

خدایا ازت سپاس گزارم که نزد مردم احترام و اعتباری دارم. کمکم کن شایسته نعمت هایی که بهم دادی باشم.

آمین

  • الف لام